جدول جو
جدول جو

معنی قاضی قصیمی - جستجوی لغت در جدول جو

قاضی قصیمی
(قَ)
عبدالعزیز بن محمد بن عبدالله تمیمی. از مردم عنیزه در قصیم نجد است که به سال 1269هجری قمری / 1853 میلادی تولد یافت. وی مانند پدر به سرودن شعر عامی شهرت یافت و در حادثۀ ’ملیده’ که بین مردم قصیم و محمد بن عبدالله (ابن رشید) اتفاق افتاد به سال 1308 هجری قمری / 1890 میلادی کشته شد. رجوع به دیوان النبط ج 2 صص 138- 208 و الاعلام زرکلی ج 4 ص 153 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قُرَ)
یکی از قاضیان عهد میرزا الغ بیک است که در یکی از قضایای شرعی متهم به مداهنه گردید. الغبیک حکم کرد ریش او را تراشیده و او را رسوا کنند. وی قاضی عبدالمؤمن را در دربار الغبیک شفیع گردانید و پس از گفتگوی بسیار مقرر شد که قریشی بیست سر اسب به میرآخور بدهد تا دست از او بازدارند. قریشی پس از استخلاص اسبان را به قاضی عبدالمؤمن سپرد و عبدالمؤمن به جای آنکه آنها را به امیرآخور بسپارد به گلۀ خود ملحق ساخت ولی پس از چندی اندیشید که مبادا ناگاه این خیانت آشکار گردد و شاه بر او غضب کند. روزی قاضی قریشی راگفت مناسب آن است که فردا خود را بر میرزا الغبیک نمائی تا اگر غباری بر خاطرش باشد رفع کنم. قاضی مزبور روز دیگر به حضور آمد و چون چشم آلغبیک بر او افتاد خواجه عبدالمؤمن را طلبیده گفت: چرا بیست سر اسب راکه قاضی قبول کرد تسلیم امیرآخور نمینماید. خواجه پاسخ گفت که وی از انجام این تعهد عاجز است و اکنون آمده که ریش او را تراشیده تعمیر کنند. میرزا الغ بیک در خنده افتاد واز طلب اسب درگذشت. رجوع به حبیب السیر چ 1 تهران جزء 3 از ج 3 ص 220 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
محمد بن هبه الله بن احمد بن یحیی بن زهیر، مکنی به ابوغانم. از خاندان بنی العدیم. فقیهی است فاضل، عابد، عفیف، زاهد. وی پس از فوت پدر به قضاوت و خطابت و امامت حلب و نواحی آن منصوب گردید و به عمارت مسجد حلب پرداخت و پس از سال 518 هجری قمری که حلب در محاصرۀ فرنگیها بود، وفات یافت. (معجم الادباء چ مصر ج 16 ص 5 و 30) (ریحانه الادب ج 6 ص 82)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
تقی الدین عبدالقادربن... قاضی حنفی النحوی متوفی به سال 1005 وی حاشیه ای برالفیۀ ابن مالک در نحو دارد. (از اسماء المؤلفین ج 1 ص 599)
لغت نامه دهخدا